ماجرای طلاقمان را چطور به کودک اطلاع دهیم؟
شما در آستانهی جدایی از همسرتان هستید؟ به عنوان یکی از والدین وظیفهی این اطلاعرسانی برعهده ی شما قرار گرفته است و نمیدانید باید از کجا و چطور شروع کنید؟ به نظرتان مطرح کردن این مساله با فرزندتان بسیار سخت است. دکتر آذر متین روان شناس خانواده و کودک به دغدغهی شما پاسخ میدهد.
-
چگونه باید مسالهی جدایی والدین را با کودک زیر ۶ سال مطرح کرد؟
کلا باید بچهها را برای طلاق آماده کنیم، چون موضوع سادهای برای بچهها نیست. خیلی مهم است که وقتی طلاق را برای بچهها بیان میکنیم، پدرو مادر با همدیگر موضوع را مطرح کنند و نه در حالت جنگ و دعوا.دنبال مقصر نباشیم و یا همدیگرر ا متهم نکنیم؛ بلکه با هم برای بچه توضیح میدهیم که ما تفاوتهایمان خیلی زیاد است و با هم خوشحال نیستیم و مشکلاتمان خیلی زیاد شده، به خاطر همین میخواهیم از هم جدا شویم .
-
کودکی که سن کمیدارد، چه طور میتواند درک کند که تفاوتهای ۲ دو نفر زیاد شده ،به چه معناست؟
کلا بچهها را نباید در مورد این موضوعات سورپرایز کرد و نباید با این استدلال که سنش کم است،جدایی را از او پنهان کنیم. اگر سنش پایینتر است، گفتارمان را تغییر دهیم .بسیاری از بچههایی که هوش بالایی دارند، درک بالایی هم دارند و موضوع را خودشان متوجه میشوند. بنابراین برای کودک توضیح میدهیم که قرار است جدا زندگی کنیم؛ ولی وارد جزئیات نمیشویم. با توجه به سن کودک از نقاشی، نمایش عروسکی وکتاب قصه کمک میگیریم. هرچه بچه ها کوچکتر باشند، موضوع را کلیتر بیان میکنیم. مثلا اینگونه بیان میکنیم،” قرار است من و بابا جدا زندگی کنیم و بابا را هفتهای یکبار ببینی .”
-
بهتر است چه زمانی موضوع جدایی را برای بچهها توضیح داد ؟
زمانی این موضوع را بیان میکنیم که هنوز پدر یا مادر خانه را ترک نکردند. برایش توضیح میدهیم که هنوز پدر و مادرت هستیم و میتوانیم زمانهایی را باهم داشته باشیم. البته یک سری پدر و مادرها نمیتوانند بعد از جدایی با هم زمان بگذارند، در این صورت وعده بیهوده به کودک ندهیم. فقط بگوییم” ما دوستت داریم و به تو عشق میدهیم و هر وقت دلت بخواهی میتوانی با ما باشی.”
-
قطعاً هم درک این جدایی برای بچهها سخت است و هم آسیبهای روانی برایشان به همراه دارد .چگونه در این شرایط میتوان به کودک کمک کرد ؟
پدر و مادراصلاً نباید بدیهای همدیگر را به کودک بگویند، چون والدین منبع امنیت و قدرت برای کودک هستند و با تخریب یکدیگر، به شدت به اعتمادبهنفس بچه آسیب زده و ترسها و احساس ناامنی را در او زیاد کردیم.در این شرایط اجازه دهیم، بچهها حسهایشان را تجربه کنند، یعنی بچه ای که ناراحت است، اجازه بدهیم ناراحت باشد و نه آنکه حساش را انکار کنیم و بگوییم” ناراحتی ندارد، اتفاقی نیفتاده که تو ناراحتی ” . بچهها ممکن است حسهایشان را نشناسند و ما به عنوان پدر و مادر کمک میکنیم که حسهایش را بشناسد. مثلا “الان تو نگرانی”،یا “عصبانی هستی” . نکته دیگر اینکه،در برابر سوالات بچهها، در پاسخ دادن طفره نمیرویم و سعی میکنیم آگاهیمان را نسبت به احساسات بچهها بیشتر کنیم و همچنین آگاهی مان را نسبت به زبان بدن،حالت چشمها و لحن بچهها بیشتر میکنیم. بسیار مهم است که به احساسات بچهها، اعتبار بدهیم، نه آنکه دنبال دلیلی برای انکار آن باشیم .
-
بعد از طلاق،رفتار والدین باید چگونه باشد تا کودک کمتر آسیب ببیند ؟
خیلی مهم است که به بچه برای دیدار والدینشان برنامه بدهیم؛ یک برنامه مشخص و تا زمانی که برنامه مشخص نیست به بچه ها وعده نمیدهیم. مثلا” شنبه تا چهارشنبه پیش من هستی و بقیه هفته پیش پدرت خواهی بود” . این برنامه هم باید کامل اجرا شود و نباید تغییر کند. پدر و مادر در این شرایط خودشان را قربانی یا آزارگر نبینند، چون این حسها روی بچهها تاثیر منفی میگذارد .
-
کودکانی که در سنین کم، والدینشان از هم جدا میشوند، چه آسیبهایی میبینند ؟
«اضطراب جدایی» از پیامدهای آن است و همچنین اعتماد به نفس کودک مشکل پیدا میکند و ترسهایش زیاد میشود .
طلاق از سیل و زلزله و آتش سوزی هم ویرانگرتر است.اصلا طلاق یعنی نابودی آینده فرزندان.
لعنت بر بنیانگذار طلاق